کسب وکار عبارتی است که به عنوان معادل عبارت انگلیسی Business Plan انتخاب شده است. سایر معادلهایی که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: برنامهی تجاری، طرح تجاری، و برنامهی کسب و کار.
این عبارت به نسبت جدید است و همزمان با ورود مباحث مرتبط با کارآفرینی در کشور مطرح گردید. هرچند در کشور ما طرح کسب و کار، راهاندازی کسب و کار جدید را به ذهن متبادر میسازد؛ لزوماً این گونه نیست و طرح کسب و کار در مورد شرکتهای در حال فعالیت و حتی سازمانهای غیرانتفاعی و دولتی کاربرد دارد. برای آنکه مشخص شود طرح کسب و کار چیست و چه هدفی را دنبال میکند تعاریف مختلفی که برای آن ارائه شده است را در ذیل ارائه میدهیم:
تعریف طرح کسب و کار
- سندی است که وضع موجود شرکت را بیان و برنامههای پیشبینی شدهی آن برای چند سال آینده را ارائه مینماید.
- سندی است که اقدامات شرکت را در یک دورهی مشخص بیان مینماید و به طور معمول شامل فهرست دقیقی از ریسکها و عدمقطعیتها و تحلیل آنها است.
- یک برنامهی جامع مکتوب است که به طور مشخص و روشن اهداف توسعهای یک کسب و کار موجود یا جدید را تشریح میکند.
- به صورت مختصر طرح کسب و کار باید به سئوالات چه چیزی؟، چرا؟، چه موقعی؟، توسط چه کسی؟، و چگونه؟ پاسخهای روشنی ارائه دهد.
- مروری است کمی و کیفی بر سوابق یک کسب و کار و مالکان آن، اهداف بلندمدت و کوتاهمدتی آن کسب و کار، و برنامههای پیشنهادی برای رسیدن به اهداف.
- طرح کسب و کار انواع گوناگونی دارد؛ برخی برای عملیات درون سازمانی کاربرد دارند و دستهای دیگر برای جذب سرمایه نوشته میشوند. گروهی که برای جذب سرمایه نوشته میشوند شرحی از شرکت، استراتژیهای آن، و پیشبینیهای مالی ارائه میدهند.
- طرح کسب و کار یک سند برنامهریزی است که اقدامات کسب و کار را برای یک دورهی زمانی مشخص به صورت خلاصه ارائه میدهد.
مدل کسب و کار چیست؟
مدل کسب و کار چارچوبی برای خلق پول و ثروت است. این چارچوب نشان می دهد که یک بنگاه چه مجموعه فعالیت هایی را، چگونه و در چه زمانی می باید انجام دهد تا مشتریان از آنچه که از بنگاه انتظار دارند بهره مند شوند و بنگاه نیز به سود دست یابد. شیوه ای که شرکت، بنگاه یا سازمان برای تولید سود و سرپا نگه داشتن خود انتخاب میکند.
مدل کسبوکار بیان میکند که چگونه سازمان برای تولید محصول یا ارائه خدمت ایجاد ارزش افزوده میکند. به بیان دیگر این مدلها که در واقع چارچوبی برای پول سازی هستند، به سه پرسش کلیدی در مورد شرکتها پاسخ میدهند: کدام فعالیتها، چگونه و چه وقت باید انجام شوند؟ – پاسخ صحیح به این پرسشها منجر به عملکرد مناسب شرکتها و ارائه مزایای مطلوب به مشتریان شده و در نهایت سود را برای شرکت به ارمغان میآورد.
یک محتوای جذاب : نقش شانس یا مهارت در موفقیت یک کسب و کار
چند مثال
مدل کسب و کار شرکت نوکیا که به تولید و فروش گوشیهای موبایل میپردازد.
یک ایستگاه تلویزیونی که مبادرت به پخش مجانی برنامهها میوزرد حیاتش وابسته به یک مدل پیچیده کسب و کار است که شامل تولید محتوا و آگهیها میشود.
پرتالهای اینترنتی مانند یاهو از یک مدل پیچیده کسب و کار پیروی میکنند.
مدل Fee in, free out
Fee in, free out یک مدل کسب و کار است که مشتری اول را برای دریافت خدمتی شارژ نموده وآن خدمت را برای مشتریان بعدی مجانی ارایه می نماید. این مدل مناسب محیطهای کسب و کاری که یک بار هزینه برای تولید محصول یا خدمات (مثل خدمات دیجیتایز نمودن )دارند و توزیع پس از آن مشمول هزینه بسیار کم یا بدون هزینه می باشد.
مرتبط مدل Freemium
عوامل تأثیرگذار در تغییر مدل کسب و کار
- تکنولوژی
- بازار
- جامعه
پاسخ سازمان به این عوامل تأثیرگذار
- سیستمهای استراتژیک و مدیریت استراتژیک
- مشتری مداری (ارتباط موثر با مشتریان و حفظ آنها)
- بهبود مستمر و اثر بخشی در کار از طریق رعایت استانداردهای بینالمللی، مدیریت کیفیت، واکنش به موقع به تغییرات، مدیریت دانش، ابتکار و خلاقیت
- مهندسی مجدد فرآیندهای کسب و کار
- ساخت بر اساس سفارش و تولید انبوه
- سوق یافتن بهسوی کسب و کار الکترونیک و تجارت الکترونیک
- بنگاههای مجازی
تعاریف مدلهای کسب و کار
تعریف مدل کسب و کار غالبا با دشواری همراه است زیرا در زمینههای متفاوت کسب و کار معانی متفاوتی از آن برداشت میشود و ارائه یک تعریف یکسان در همه کسب و کارها مقدور نیست.این نقصان در تعریف مدلهای نوین کسب و کار الکترونیک بیش از سایر حوزهها احساس میشود.
«مدلهای کسب و کار در حوزه وب، از مفاهیمی هستند که بیشترین بحث و تبادل نظر و کمترین درک و اتفاق نظر روی آنان صورت گرفته است.»
مدل کسب و کار ابزاری است برای تامین منافع مشتری و منافع بنگاه و کسب درآمد.
مدل کسب و کار به بیان ساده عبارت از متدی است که شرکت در فعالیتهای تجاری در پیش گرفته و با کسب درآمد ثبات خود را حفظ مینماید. در این مدل با توجه به منابع در دسترس و نیاز مشتری، پیشنهادی برای عرضه ارزش مورد نظر مشتری ارائه شده و منافع و درآمد نصیب شرکت میسازد.
به تعبیری دیگر «مدل کسب و کار چگونگی کسب درآمد توسط بنگاه را با مشخص کردن جایگاه آن در زنجیره ارزش مشتری تشریح میکند.»
مدل کسب و کار توصیف ابزارها و روشهایی است که یک بنگاه بکار میگیردتا به سودی که در طرح و نقشه بنگاه است برسد.مدل کسب و کار –کسب و کار را بهعنوان یک سیستم در نظر میگیرد وسپس به این سوال پاسخ میدهد که چگونه پول بهدست بیاوریم تا زنده بمانیم و رشد کنیم؟
مدل کسب و کار روش یا پردازشی که بهوسیله آن یک کسب و کار تولید پول میکند یا روشی که یک کسب و کار از فراوردهها یا سرویسهای خود ارزش اقتصادی تولید میکند. مدل کسب و کار یک دامنه وسیع از مدلهای رسمی و غیر رسمی را توصیف میکند که توسط بنگاههای اقتصادی برای توصیف جنبههای متنوع کسب و کار استفاده میشوند از جمله اهداف-استراتژی-زیر ساختها-ساختار سازمانی و سیاستها.
مدل کسب و کار طرحها و ایدههای سازمان را به ارزشهای اقتصادی تبدیل میکند. مدل کسب و کار نشان میدهند که یک شرکت چگونه با تعیین کردن جایگاه در زنجیره ارزش کسب درآمد میکند که شامل موضوعات مختلفی در باره کسب و کار میباشد که عبارتند از کارآفرینی, استراتژی ها, مسائل اقتصادی, سرمایه گذاری, عملکردها و بازاریابی است.
مدل کسب و کار توصیفی است از ارزشی که یک شرکت به یک یا چند بخش از مشتریان ارائه میدهد. طرحی است از شرکت و شبکه همکاران آن برای ایجاد، بازاریابی و تحویل ارزش و سرمایههای ارتباطی برای ایجاد جریاناتی که منجر به کسب درآمدهای مثبت (سود) و با ثبات میشوند
طراحی کالا، خدمات و جریانهای اطلاعاتی شامل توصیفی از بازیگران مختلف کسب و کار و نقشهای آنها، توصیفی از مزایای بالقوه برای بازیگران مختلف کسب و کار و همچنین توصیفی از منابع درآمدی است.
نکاتی که در راه اندازی کسب و کار باید به آنها توجه کرد
مهمترین مزیت راه اندازی کسب و کار شخصی آن است که برنامه مربوط به شغل و کسب و کارتان برعهده خودتان قرار می گیرد و خودتان تصمیم می گیرید که چه کار کنید با وجود این ، مسائل و مشکلات زیر را در نظر داشته باشید:
- ممکن است برای سود آوری در کسب و کار تازه راه اندازی شده ، به زمان زیادی نیاز داشته باشید و درآمدتان در سال های اول کم باشد . همچنین ممکن است درآمدتان در نوسان و متغیر باشد .
- اگر در راه ا ندازی کسب و کارتان اشتباهی مرتکب شوید ، کس دیگری مسئولیت آن را بر عهده نمی گیرد و تمام مسئولیت ها متوجه صاحب کسب و کار است .
- به طور کلی صاحبان کسب و کارها (به خصوص کسب و کارهای جدید ) در مقایسه با صاحبان دیگر مشاغل ، باید زمان بیشتری را به کار خویش اختصاص دهند . اکثر کارآفرینان این مورد را عامل اصلی موفقیتشان خوانده اند .
- با رشد و توسعه کسب و کارتان ، باید یاد بگیرید بخشی از مسئولیت ها و وظایفتان را به دیگران بسپارید ، زیرا اداره تمام امور به کسب و کار توسعه یافته برای یک نفر مقدور نیست.
پس با توجه به اهمیت و ضرورت راه اندازی کسب و کارشخصی ، شغل آینده خویش را با تاکید بر ایجاد کسب و کار شخصی برنامه ریزی کنید.
دلایل شکست یک کسب و کار
چرا یک کسب و کار با شکست مواجه می شود :
موفقیت در یک کسب و کار هیچ گاه بصورت خود به خودی و یا براساس شانس نیست . این موفقیت اصولاً به سازمان دهی دقیق و بصیرت فرد بستگی دارد . شروع یک کسب و کار همیشه ریسک پذیر است . با توجه به گزارش اداره کسب و کارهای کوچک در آمریکا ” بیش از ۵۰% کسب و کارهای کوچک در سال های اول با شکست مواجه شده و ۹۰% آن ها در ۵ سال اول از بین می روند.
Michael Ames در کتاب خود به نام ” کنترل کسب و کار کوچک ” دلایل زیر را برای شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است:
- عدم وجود تجریه
- نداشتن سرمایه کافی
- نداشتن جایگاهی مناسب
- عدم وجود کنترل قوی
- سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائی های ثابت
- قراردادهای اعتباری ضعیف
- استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
- رشد بدون انتظار
Custav Berle دو دلیل دیگر در کتاب خود بنام ” کسب و کار را خود بر عهده بگیرید ” به این دلایل اضافه می کند :
- رقابت
- فروش پائین
بیان این موارد قصد ترساندن شما را برای شروع یک کسب و کار ندارد. بلکه می خواهد شما را برای مسیر پر فراز و نشیبی که در پیش دارید آماده کند. ناچیز پنداشتن مشکلات شروع یک کسب و کار یکی از بزرگترین موانع کارآفرینی است . در هر صورت اگر صبور باشید و به سختی کار کنید به موفقیت دست می یابید . و هیچ گاه فکر نکنید که قادرید همه کارها را به تنهائی انجام دهید.
یکی از بهترین روش ها برای رسیدن به موفقیت در کسب و کار استفاده از راهنمائی های دیگران است. شخصی که دارای تجربیات مرتبط با کسب و کار است. می تواند شما را در این امر راهنمائی کند . یکی از عوامل در پیشرفت و موفقیت یک کسب و کار تصمیم گیری می باشد ، یکی از بهترین تصمیم ها یادگیری این موضوع است که چگونه تصمیم گیرنده خوبی باشید . این امر نیازمند تعهد ، درک و مهارت می باشد که بسیار مهم و ارزشمند است.
شناخت انواع کسب و کار
در این قسمت با انواع مختلف کسب و کار آشنا می شویم . تقسیم بندی های مختلفی از انواع کسب و کار وجود دارد . در اینجا بر حسب تعداد افراد شاغل در کسب و کارها ، آن ها را تقسیم بندی می کنیم:
- کسب و کار کوچک : به کسب و کاری گفته می شود که تعداد افراد شاغل در آن کمتر از ۵۰ نفر باشند . بعنوان مثال مغازه محله شما جزء کسب و کارهای کوچک به حساب می آید . کسب و کارهای خانگی ، اینترنتی و خانوادگی نیز جزء کسب و کارهای کوچک به حساب می آیند.
- کسب و کار متوسط : به کسب و کاری گفته می شود که تعداد افرادی که در آن کار می کنند ، بین ۵۰ تا ۵۰۰ نفر باشند. بعنوان مثال ، فروشگاه های زنجیره ای جزء کسب و کارهای متوسط به حساب می آیند.
- کسب و کار بزرگ : به کسب و کاری گفته می شود که تعداد افراد شاغل در آن بیشتر از ۵۰۰ نفر باشند . به عنوان نمونه ، شرکت های بزرگی مثل ایران خودرو، سایپا و بانک ها از کسب و کارهای بزرگ به حساب می آیند.
با وجود این ، سهم کسب و کارهای کوچک جهان در بازار اشتغال ، بیشتر از سهم کسب و کارهای بزرگ است . شرکت های بزرگ فقط ۵ درصد اشتغال جهان را تامین می کنند.
مدل کسب و کار توصیفی از نقشها و ارتباطات ما بین مصرف کنندگان، مشتریان، هم پیمانان و عرضه کنندگان یک شرکت است که جریانات اصلی تولیدی، اطلاعاتی و مالی و همچنین منافع اصلی شرکا را مشحص میکند.
مدل کسب و کار توصیفی است از ارتباطات تجاری ما بین یک شرکت تجاری و کالاها و خدماتی که آن شرکت در بازار فراهم میکند. بهطور خاص مدل کسب و کار روشی برای ساختار دهی جریانات هزینهای و درآمدی است.
مدل کسب و کار توصیغی از یک مجموعه کسب و کار که ساختار، روابط بین عوامل ساختاری و همچنین نحوه پاسخ دهی آن کسب و کار به دنیای واقعی را بیان میکند.
مدل کسب و کار با طرح چند سوال اساسی شناسایی میشود:
- مشتری کیست؟
- ارزش مشتری چیست؟
- چگونه میتوان ارزش لازم را با هزینهای مورد قبول به مشتری ارائه کرد؟
- چگونه میتوان حاشیه امنیت مطمئنی در برابر رقیبها ایجاد کرد؟
مدل کسب و کار طرحها و ایدههای سازمان را به ارزشهای اقتصادی تبدیل میکند. مدل کسب و کار نشان میدهند که یک شرکت چگونه با تعیین کردن جایگاه در زنجیره ارزش کسب درآمد میکند که شامل موضوعات مختلفی در باره کسب و کار میباشد که عبارتاند از کارآفرینی, استراتژی ها, مسائل اقتصادی, سرمایه گذاری, عملکردها و بازاریابی است.
توضیح ساده تر اینکه یک مدل کسب و کار توصیح میدهد که یک کسب و کار چگونه میتواند برای خود جایگاهی در زنجیره ارزش پیدا کند و چگونه میتواند به ثبات لازم برسد تا درآمدزایی کند.
در حالت کلی یک مدل کسب و کار را روشی معرفی میکنند که یک سازمان و بنگاه با استفاده از آن میتواند به ثبات لازم دست پیدا کند و درآمدزایی کند.
شرکتها مجبور هستند جایگاه خود را نسبت به سه موضوع استراتژیک زیر تعیین کنند:
- مشتری شما چه کسی میتواند باشد.
- چه محصولات و خدماتی میتوان به مشتریان انتخاب شده ارائه کرد.
- چگونه میتوانیم این محصولات یا خدمات را بهصورت کارآمد و موثر به مشتری پیشنهاد کنیم.
شکل گیری یک مدل کسب و کار جدید
- با هدف قرار دادن بخش جدید یا بخشهایی که در اثر اهمال کاری با مشکل مواجه اند
- با شناسایی نیازهای جدید یا فراموش شده مشتریان
- با یافتن راههای جدید برای تولید و تحویل, تولید محصولات جدید و یافتن مشتریان جدید
یک مدل کسب و کار موثر و قابل اجرا باعث خلق و هدایت ارزش افزوده بیشتری نسبت به سایرگزینههای موجود میشود. این مدل ممکن است برای مشتریانی که ارتباطشان را با سازمان شما قطع کرده اند ارزشهای بیشتری بههمراه داشته باشد یا ممکن است بهطور کلی روشها و شیوههای سنتی انجام کارها را کنار گذارد. از سوی دیگر ممکن است مدل کسب و کار بهعلت تفکر نامناسب موثر و کارا نباشد زیرا رقیبان مدلهای کسب و کار بهتری را گزینش کردهاند.
مدلهای کسب و کار از زمانهای پیشین وجود داشته اند با این وجود در زمانهای مختلف با نامهای گوناگونی مورد استفاده قرار گرفته اند؛ اما در نهایت تمامی مدلهای کسب و کار ناشی از لزوم شکلگیری زنجیره ارزش در یک کسب و کار هستند. اولین نام مطرح شده در این خصوص توسط استاد دانش مدیریت یعنی مایکل پورتر مطرح شد.
فعالیت های منجر به شکل گیری زنجیره ارزش
- فعالیتهای مرتبط با درست کردن چیزی, طراحی, خرید مواد خام, ساخت و فعالیتهایی از این دست.
- فعالیتهای مرتبط با فروش چیزی, جستجو و یافتن مشتری, داد و ستدهای فروش, توزیع محصولات و یا انتقال خدمات
- پشتیبانی عملیات نظیر منابع انسانی, زیرساختها و توسعه فناوری
با بهرهگیری از نظریه و راه کار زنجیره ارزش ما میتوانیم بفهمیم که چگونه بخشهای یک کسب و کار با هم هماهنگ میشوند. یک مدل کسب و کار ممکن است با هدف طراحی محصولی جدید برای نیازهای پیش بینی نشده تهیه شود و یا ممکن است بر روی راههای بهتر تولید, فروش یا توزیع محصولات وخدمات تمرکز کند.
یک مدل کسب و کار جدید و خوب اغلب اوقات حاصل ترکیب عناصری از هر دو طرف است و مزیتهای رقابتی مختلفی را بههمراه دارد که فراتر از یک محصول جدید یا یک فرایند بهینهسازی در جریان زنجیره ارزش است.
بهعنوان مثال مدل کسب و کار ابداعی شرکت تویوتا که در برابر رقبای بزرگی همچون فورد وجنرال موتورز موفقیت بزرگی به حساب میآمد بر پایه ابتکار وتنوع در زنجیره ارزشهای مختلفی همچون توسعه محصولات, مدیریت فروش و ساخت بود.
مدل کسب و کار شرکت وال مارت نیز بر اساس موقعیت فروشگاه ها, طراحی آنها و مدیریت لجستیک بود. واژه مدلهای کسب و کار, در فضای دات کامها مورد استفاده بیشتری قرار گرفت و عمومیت یافت. دات کامهای بسیاری که تقریباً از اواسط دهه نود فعالیت خود را آغاز کرده بودند در مسیر تغییر مدلهای کسب و کار خود برآمدند. ولی با این وجود متاسفانه بیشتر آنها از گردونه رقابت خارج شدند.
استراتژی در مدل های کسب و کار
مدل کسب و کار چیزی جز آشکارسازی استراتژیهای یک شرکت نیست. طبق گفته جان ماگارتا مدل کسب و کار و استراتژی رقابتی با هم پیش میروند. یک استراتژی رقابتی تو صیف کننده این است که یک یک کسب و کار چگونه میتواند فعالیت هایش را بهتر از رقبا انجام دهد. سازمانها وقتی میتوانند به کارایی بالایی برسند که سایر شرکتها قادر نباشند به آسانی از آن نسخهبرداری کنند.
زمانی که تمامی شرکتها محصولات و خدمات یکسانی را با شیوههای مشابه به مشتریان یکسانی ارائه میکنند ساختار آن صنعت تا حد زیادی غیر جذاب خواهد شد. با صراحت تمام میتوان گفت که این یک نوع رقابت مخرب است که بسیاری از خرده فروشها را در اینترنت بهسوی نابودی هدایت میکند کسانی که با مدلهای کسب و کار یکسان بهسوی بازار حمله میکنند.
آنها هیچگونه تلاشی برای متمایز ساختن خدمات خود در مورد مشتریها و بازارهایی که وجود دارند, محصولات و خدماتی که ارائه میدهند و ارزش افزودهای که باید داشته باشند, نمیکنند.
تعداد کمی همچون eBay که موفقیتهایی را کسب کرده اند در وافع تصمیم گرفتند کسب و کار خود را به شیوه متفاوتی دنبال کنند. بهطورخلاصه یک مدل کسب و کار خوب فقط نباید قدرتمند باشد بلکه باید منحصر به فرد نیز باشد.
چشم انداز تاریخی
واژه مدل کسب و کار تقریباً از سه دهه پیش وارد ادبیات مدیریت شد. اولین کسانی که از واژه مدلهای کسب و کار استفاده کردند Konczal و Dottore در سالهای ۱۹۷۵ و ۱۹۷۷ هستند. آنها این واژه را در مورد مفهوم مدلسازی فرآیندها و دادهها به کار بردند. در مدیریت اطلاعات مدلهای کسب و کار برای طراحی کلیه فرآیند ها, وظایف, دادهها و لینکها ارتباطاتی جهت ساختن یک سیستم فناوری اطلاعات که پشتیبان برنامههای کاری روزانه است, استفاده میشود. برنامه کسب و کار در واقع نقشه کلیات سیستم اطلاعاتی خواهد بود.
واژه مرتبط نزدیک به مدل کسب و کار, معماری سیستم اطلاعاتی بود این معماری تشریح کننده نقشه و طرح کلی بک سیستم اطلاعاتی با همه اجزا و ارتباط ما بین این اجزاست.
تعریف اجزاء یک مدل کسب و کار
- جایگاه ارزشی (به انگلیسی: Value Proposition)
بعد از توصیف مشکل مشتری، محصول یا خدماتی که میتواند پاسخگوی این مشکل باشد، جایگاه ارزشی نامیده میشود. ارزش این محصول و یا خدمات از دیدگاه مشتری، در تعیین این جایگاه ارزشی ملاک قرار میگیرد.
- بخش بازار (به انگلیسی: Market Segment)
گروه مشتریان که مورد هدف قرار گرفتهاند. باید توجه داشت که بخشهای مختلف بازار نیازهای متفاوتی دارند. گاهی نوآوری در یک Business Model بعد تغییر در بخش بازار شکوفا میشود.
- ساختار زنجیره ارزش (به انگلیسی: Value Chain Structure)
جایگاه فعالیتهای شرکت در زنجیره ارزش و نحوه بهدست آوردن بخشی از ارزش تولید شده در زنجیره توسط شرکت، ساختار زنجیره ارزش را تشکیل میدهد.
- تولید سود و حاشیه (به انگلیسی: Revenue Generation And Margine)
چگونه سود حاصل میشود؟ (از طریق فروش، اجاره، عضویت، پشتیبانی و…) ساختار هزینهای چگونه است و حاشیه سود مورد نظر چگونه بهدست میآید؟
- جایگاه در شبکه ارزش (به انگلیسی: Position In Value Network)
شناسایی رقبا، شرکتهای مکمل و اثراتی که شبکه همکاری میتواند برای مشتریان ایجاد کند. این تعاریف جایگاه شرکت در شبکه ارزش را توصیف میکند.
- استراتژی رقابت (به انگلیسی: Competitive Strategy)
چگونه شرکت سعی میکند یک “مزیت رقابتی” ماندگار برای خود بسازد. این مزیت ممکن است در نوع مدیریت نمودن هزینهها باشد و یا در Niche Strategy و یا همان بازار پنهان و دنج و غیرقابل دسترس توسط رقبا. در هر صورت وجود این مزیت رقابتی الزامی است. یک مدل کسب و کار میتواند با یکی از روشهای زیر طراحی شود.
- نوآوری: یک مدل کسب و کار برای اولین بار با فکر و ایدهای نوآورانه طراحی گردد.
- احیاء: یک مدل کسب و کار قدیمی مجدد احیاء گردد.
- تغییر: یک مدل کسب و کار موجود با کمی تغییر در یکی از شش اصل فوق به مدل کسب و کار جدیدی تبدیل گردد.
- اتخاذ: یک مدل کسب و کار بهصورت کامل برای شغل دیگر و یا کشوری دیگر مورد استفاده قرار گیرد.
دلایل شکست یک کسب و کار
چرا یک کسب و کار با شکست مواجه می شود:
موفقیت در یک کسب و کار هیچ گاه بصورت خودبخودی و یا بر اساس شانس نیست و همانطور که گفته شد این موفقیت اصولاً به سازماندهی دقیق و بصیرت فرد بستگی دارد.
شروع یک کسب کار همیشه ریسک پذیر است، با توجه به گزارش اداره کسب و کارهای کوچک در آمریکا (( SBA)) بیش از ۵۰% کسب و کارهای کوچک در سالهای اول با شکست مواجه شده و ۹۰% آنها در ۵ سال اول از بین می روند.
Micheal ames در کتاب خود به نام \”کنترل کسب و کار کوچک\” دلایل زیر را برای شکست این نوع کسب و کارها بیان کرده است:
۱-عدم وجود تجربه
۲-نداشتن سرمایه کافی
-نداشتن جایگاهی مناسب
۴-عدم وجود کنترل قوی
۵-سرمایه گذاری بیش از اندازه در دارائیهای ثابت
۶-قراردادهای اعتباری ضعیف
۷-استفاده شخصی از سرمایه های تجاری
۸-رشد بدون انتظار
مهارتهای کارآفرینی
مهارتهای شخصی عبارتند از:
۱- کنترل و نظم درونی – عقیده فرد نسبت به این که وی تحت کنترل وقایع خارجی یا داخلی هست یا خیر را مرکز کنترل مینامند. بیشتر کارآفرینان را دارای مرکز کنترل درونی توصیف نمودهاند. افراد با مرکز کنترل بیرونی معتقدند وقایعی که خارج از کنترل آنها هستند، سرنوشتشان را تعیین میکند. کارآفرینان موفق به خود ایمان دارند و موفقیت یا شکست را به سرنوشت، اقبال یا نیروهای مشابه نسبت نمیدهند. آنها همچنین این ویژگی را دارند که وقایع پیش آمده را برای خود قابل کنترل میدانند.
۲٫ ریسک پذیری – ریسک پذیری به معنای پذیرش و استقبال از خطرات حساب شده در کسب و کار میباشد. این ویژگی از ویژگیهایی است که در اکثر کارآفرینان وجود دارد.
۳٫ نوآوری – نوآوری فرایند خلق چیزی جدید است که ارزش قابل توجهی برای فرد، گروه، سازمان، صنعت یا جامعه دارد. یکی از ویژگیهای شرکت و فرد کارآفرین نوآوربودن است. حل مسائل و پیگیری فرصتها به راهحلهایی نیاز دارد که بسیاری از آنها ممکن است مختص یک وضعیت خاص باشند. بنابراین خلاقیت و نوآوری حاصل از آن، برای بقاء و موفقیت شرکت امری حیاتی است.
۴٫ توانایی اداره تغییر – ما در زمانی زندگی میکنیم که روند دگرگونی در فناوریها، با شتاب فراوان افزایش مییابد و موجهایی میآفریند که همه صنایع را دربر میگیرد. نمیتوان جلوی دگرگونیها و تغییرات را گرفت یا خود را از آنها پنهان کرد. باید نگاهها را بر آنها دوخته و برای رویایی با آنها آماده شد. برای مقابله با تغییرات عصر حاضر برنامهریزیها کاری از پیش نمیبرند و توان پیشبینی این گونه دگرگونیها را ندارند. البته این بدان معنا نیست که باید از برنامهریزی دست برداشت، بلکه باید همانند سازمانها و واحدهای آتش نشانی صورت گیرد، آنها نمیتوانند محل آتش سوزی را در آینده پیشبینی کنند ولی گروهی آنچنان توانمند و کارآمد آماده میسازند که میتوانند همانند رخدادهای عادی به هر پیشامد دشوار و پیش بینی نشدهای پاسخ مناسب دهند. بنابراین، کارآفرین نیز باید به همین صورت توانایی اداره تغییر را داشته باشد و بتواند تغییر جهت باد را تشخیص داده، مسیر مناسب را برگزیند. این توانایی برای ادامه آینده کار کارآفرین بسیار مهم و حساس است.
۵٫ تغییرمحوری – دانشمندان و نظریه پردازان مدیریت و علوم رفتاری بر این عقیدهاند که شرایط بیرونی و درونی سازمان (یا شرکت) همواره در حال دگرگونی است. این دگرگونیها با سرعت انجام میپذیرد و تمامی سازمان را دربرمیگیرد. در بیرون سازمان شرایط محیطی معمولاً غیرثابت و در نوسان است. شرایط اقتصادی، هزینه و دسترسی به مواد و سرمایه لازم ، تکنولوژی تازه و قوانین و مقررات همگی به سرعت در حال تغییرند. در درون سازمان کارکنان تغییر میکنند و با خود اندیشهها و دانشهای تازه میآورند. در چنین شرایطی کارآفرین یا مدیر به عنوان عامل تغییر همیشه با مسأله تغییر سر و کار دارد، زیرا تغییر امری اجتناب ناپذیر است. او باید در مقابل تغییر نگرشی مثبت داشته باشد و آماده اعمال تغییر در مواقع لزوم باشد.
۶٫ پافشاری، مقاومت و پشتکار- افراد موفق به نیروی پشتکار ایمان دارند. این یک باور است که پافشاری و مقاومت برای انجام یک کار همیشه با موفقیت همراه است. هیچ توفیق بزرگی بدون پشتکار و جدیت بی وقفه مقدور نمیشود. اگر به افرادی که در هر زمینه موفق شدهاند بنگریم، میبینیم که آنها لزوماً بهتر، با هوشتر، سریعتر و قویتر از دیگران نبودهاند، بلکه پشتکار و مقاومت بیشتری داشتهاند. یک کارآفرین نیز برای موفقیت در کار خود باید پشتکار و مقاومت لازم را داشته باشد.
۷٫ رهبری دوراندیشی – دوراندیشی، قدرت دیدن همه چیز پیش از بهوقوع پیوستن آنها است پیتردراکر در کتاب خود «کنترل آشوب و هرج و مرج»مهارتی را شرح میدهد که یک مدیر و رهبر خوب به آن نیازمند است، این مهارت که برای کنترل دوران آشوب ضروری است همان دوراندیشی است.
مهارتهای مدیریتی کارآفرینی
۱٫ برنامهریزی و تعیین اهداف – برنامهریزی بدین معنی است که مدیر از قبل درباره هدفها و اقدامات مورد نظر میاندیشد و کارها و اقدامات وی بر اساس یک روش ، برنامه یا منطق قرار دارد. برنامه باعث میشود که سازمان دارای هدفهای بلندمدت شود و مدیر برای دستیابی به این هدفها بهترین رویهها را اتخاذ نماید.
۲٫ تصمیم گیری – تصمیم گیری فراگرد گزینش شیوه عمل خاصی برای حل یک مسأله یا یک مشکل ویژه است. تصمیم گیری دو نوع است: تصمیم گیری معمول و با برنامه که مطابق با عادات، قواعد و یا رویههای مشخص اتخاذ میشود و تصمیمگیری غیرمعمول و بی برنامه که تصمیم گیری با مسائل و مشکلات غیرعادی سر و کار دارد.
تصمیم گیری، برای یک مدیر یا کارآفرین فعالیتی حساس و پر اهمیت است.
۳٫ روابط انسانی – بر پایه پژوهشهای قابل ملاحظه در دههای ۳ و ۴ قرن حاضر، این نتیجهگیری حاصل شد که محیطهای کار در واقع زمینههای اجتماعی پیچیدهای هستند که درک و فهم رفتار در آنها از طریق توجه به نگرشهای کارکنان، روابط اجتماعی، ارتباطات غیررسمی و متغیرهای دیگر امکانپذیر است. ماری پارکتر فالت معتقد بود در هر کار جمعی، مسأله مهم ایجاد و حفظ روابط انسانی پویا و هماهنگ است.
توجه به روابط انسانی در محیط کار برای کارآفرینان و اداره یک کسب و کار موفق، لازم و ضروری بوده و باید در آموزش کارآفرینان مورد توجه قرار گیرد.
۴٫ بازاریابی – در فرهنگ واژگان بنت(Bennett)بازاریابی، فرآیند برنامهریزی، طراحی، قیمت گذاری، ترفیع و توزیع ایدهها و کالاها و خدمات به منظور خلق مبادله است که اهداف فردی و سازمانی را برآورده میسازد. مهارت بازاریابی یکی دیگر از مهارتهای مورد نیاز برای کارآفرینان است.
۵٫ راه اندازی تجارت – عوامل متعددی مانند دولت، منابع مالی که فرد در اختیار دارد، الگوهای نقش و …. در راه اندازی کسب و کار جدید تأثیر دارند. همچنین کارآفرین همچنین برای راه اندازی کسب و کار باید زمینه لازم را داشته باشد. تحصیلات رسمی و تجربه قبلی نیز در فعالیتهای اقتصادی باعث میشود مهارتهای لازم برای راه اندازی کسب و کار برای کارآفرین مهیا گردد.
اگر چه نظامهای آموزشی از اهمیت ویژهای در این زمینه برخوردارند، ولی افراد در راه اندازی کسب و کار در زمینههایی که قبلاً کار کرده و تجربه دارند موفقیت بیشتری کسب میکنند. به طور کلی نباید فراموش کرد که خصلتهای کارآفرینان ذاتی نیست، بلکه آنها تربیت میشوند و این مهارت را میتوان در آنها بوجود آورد.
۶٫ مهارتهای مالی و حسابداری – حسابداری عبارت است از فن ثبت، طبقه بندی و تلخیص فعالیتهای مالی یک مؤسسه در قالب اعداد قابل سنجش به پول و تفسیر نتایج حاصل از بررسی این اعداد حسابداری را زبان تجارت نامیدهاند. کارآفرینان هر چقدر که این زبان را بهتر یاد بگیرند، بهتر میتوانند بر زندگی و کسب و کار خود تسلط داشته باشند.
۷٫ مدیریت – فرآیند مدیریت مربوط به وظیفهای است مبنی بر کسب اطمینان از این که فعالیتهایی به نحوی در حال اجر بوده و به دستیابی به هدفی معین منجر میگردند. این مهارت یکی دیگر از مهارتهای مورد نیاز کارآفرین است.
۸٫کنترل – کنترل عبارت است از توجه به نتایج کار (بازخورد) و پیگیری آن برای مقایسه فعالیتهای انجام شده با برنامهها و اعمال اصلاحات مقتضی در مواردی که انحرافی در انتظارات، صورت گرفته است.
کنترل به کارآفرینان کمک میکند که بر اثربخشی، برنامهریزی، سازمان دهی و هدایت کردن فعالیتها نظارت نمایند.
۹٫ مذاکره – مذاکره یک فرآیند ارتباطی بسیار پیچیده و مهارتی مهم برای موفقیت کارآفرینان است. در تجارت، مثل بخشی از زندگی، مذاکره بر اساس این واقعیت شروع میشود که مردم یا اشخاص به یکدیگر نیاز دارند: خریداران به فروشندگان، مدیران به کارکنان و کارآفرینان به سرمایه گذاران نیاز دارند.
یک رابطه کاری در چهارچوب یکسری موافقتها تعریف میشود و هر توافقی حاصل یک فرآیند مذاکره است.
۱۰٫ مدیریت توسعه – در گذشته مدیران در دنیایی نسبتاً تغییرناپذیر و قابل پیش بینی برای دستیابی به موفقیت تلاش میکردند اما امروزه با تحولات شتابندهای مواجهند. آنان با نوآوریهای مستمر در رایانه و فن آوری اطلاعات روبرو هستند و دنیای پرآشوب، بازارهای متغیر و شیوههای زندگی غیرثابت مصرف کنندگان در برابرشان قرار دارد. برای مقابله با چنین نیروهای متغیری، مدیران امروزی باید توانایی دگرگون کردن و نوکردن را داشته باشند. مدیریت توسعه روشهایی را فراهم میآورد که به طور منظم سبب تغییر سازمان و بهبود آن میشود. هدف از توسعه و بهبود سازمان اثربخش ترکردن آن و افزایش فرصتها برای افراد است تا بتوانند نیروهای بالقوه خود را به فعل درآورند.
مهارتهای فنی کارآفرینی
۱٫ مهارتهای نوشتاری – مهارت نوشتاری، فعالیت یا هنر تنظیم کلمات و حروف بر روی کاغذ، چوب و یا هر چیز دیگر با هدف ثبت افکار و به منظور برقراری ارتباط با دیگران است. این نوع ارتباط با علائم مشهود و نمایان نوشته و یا چاپ شده صورت میگیرد.
۲٫ ارتباطات شفاهی یا ارتباطات کلامی – ارتباط عبارت است از فرآیند انتقال و تبادل اندیشهها، احساسات و عقاید دو نفر یا بیشتر با استفاده از علائم و نمادهای مناسب به منظور تأثیر، کنترل و هدایت دیگران. وقتی در جریان ارتباط، پیامها به صورت رمزهای کلامی و یا شفاهی انتقال یابند، آن ارتباط را ارتباط شفاهی گویند، مانند بحث و گفتگوی فرد با فرد یا فرد با گروهی دیگر.
۳٫ نظارت یا ارزیابی محیط – سیستم نظارت و ارزیابی محیط را کاوتس۱به این صورت تعریف میکند:
– آشنایی با روند جریانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، علمی و فنی و حوادث مهم داخل سازمان یا شرکت.
– مشخص کردن خطرات بالقوه و فرصتها و تغییراتی که آن خطرات به طور ضمنی بیان میکنند.
موارد بالا، باعث درک وضعیت آینده توسط مدیران و کارکنان شده، به سازمان در تعیین استراتژیهایش یاری میرساند.
۴٫ مدیریت بیزینس
۵٫ تکنولوژی – تکنولوژی مجموعهای از سخت افزار و نرم افزار است که باید به شکل مناسبی ترکیب شود تا تولید کالا و خدمات امکان پذیر گردد. اجزای تکنولوژی عبارت است از:
– تجهیزات، ماشین آلات و ابزار
– مهارت و تجربه انسانی
– دادهها و دانش، فنون، روشها و فرآیندها
– سازمان و مدیریت
در عمل، ترکیبات متفاوتی از اجزای مذکور تکنولوژی، یک کسب و کار را شکل میدهد.
یکی از تصمیمات مهم کارآفرینان در ایجاد کسب و کار، انتخاب مناسب است. در این تصمیم، کارآفرین باید ترکیب مناسبی از اجزای فوق را به کار گیرد تا در راه اندازی و توسعه کسب و کار جدید، موفق باشد.
۶٫ مهارت میان فردی- مهارت میان فردی به توانایی شخص در داشتن رفتاری اثربخش و کارآمد با افراد دخیل در تولید برای رسیدن به اهداف سازمان گفته میشود.
۷٫ مهارت شنیداری- یک کارآفرین به عنوان صاحب یک کسب و کار باید گوش دادن به حرفهای دیگران را یاد بگیرد چرا که اطلاعات حاصل از آن بسیار مهم است. او باید این کار را به شکل مؤثر انجام دهد زیرا گوش دادن مؤثر کاری فعال است تا منفعل. در گوش دادن منفعل شخص مثل یک ضبطصوت عمل کرده و تنها به جذب اطلاعات داده شده میپردازد. اما در گوش دادن فعال فرد باید کوشش کند تا به جای شنیدن آنچه که خود دوست دارد از کلام گوینده بهرهمند شود و منظور اصلی او را از گفتههایش بفهمد. او باید همه کارهای لازم را به منظور دریافت معنا و مفهوم مورد نظر گوینده انجام دهد.
۸٫ توانایی سازماندهی – توانایی سازماندهی مستلزم آن است که منابع (افراد، سرمایه و تجهیزات) به مؤثرترین شیوه برای حصول هدفها فراهم شود. بنابراین سازماندهی شامل ترکیب و یگانه سازی منابع است.
۹٫ ایجاد شبکههای مدیریت (مدیریت مشارکتی)- مدیریت مشارکتی فلسفهای است که ایجاب میکند تصمیم گیری سازمانی چنان صورت گیرد که اطلاعات و درون دادهها و مسئولیت به پایینترین رده مربوط به آن واگذار گردد. به طور خلاصه مدیریت مشارکتی به معنای درگیرکردن کارکنان در فرآیند تصمیم گیری است.
۱۰٫ مربی گری- تعاریف زیادی از مربی گری شده است. بعضی معتقدند مربی گری فقط آموزش دادن چیزی به دیگران است و بر جنبه آموزشی آن تأکید دارند؛ بعضی دیگر معتقدند که مربیگری یادگیری را تسهیل میکند. از دیدگاه جان وایت مور مربی گری شکوفا ساختن ویژگیهای بالقوه افراد است و کمک میکند که موفقیتشان به حداکثر برسد. مربیگری، مهارتی است که از آن برای افزایش موفقیت افراد در تیم استفاده میشود. همچنین مربی کسی است که افراد را به سوی پیشرفت برانگیخته، راهنمایی و هدایت میکند.
با توجه به آنچه ذکر شد، کارآفرین باید نقش مربی را برای افراد تیم و گروه خود بازی کند. گروه یا تیم ممکن است جمعی از افراد باشد که برای کسب و کار آنها را گرد هم میآوریم.
۱۱٫ بازیگر و ایفاکننده نقش در تیم – مهارتهای تیم سازی برای کارآفرینان امری ضروری است. کارآفرینان به توسعه و تقویت نگرش مثبت همچنین اتخاذ روشهایی سازمان یافته در رهبری نیاز دارند تا بتوانند تیم منسجمی ایجاد نمایند که همه کارکنان نسبت به اهداف مشترک، برانگیخته شوند و خود نیز باید به عنوان عضوی از تیم و همراه با دیگر کارکنان در تیم فعالیت کنند. کارآفرینانی که این مهارت را به کار میبرند از موفقیت بیشتری برخوردار میگردند و در نتیجه محیط کاری آنها کاراتر خواهد شد.
با سلام
بسیار عالی بود.سپاس
عالی بود رحمتی قم